Secret Window

It's the words that don't mean anything anymore

Secret Window

It's the words that don't mean anything anymore

روی خط راه می رفت.


موهاش توی باد، نقاشی های قدیمی، رقص انگشتاش، نمای شهری که داره زیر دود ذوب می شه. 


اینم از اون ظهراس. همونا که دوست داری یه جا چمن خیس پیدا کنی، دراز بکشی زیر سایه ی درخت، و خنک شی.


انگار دیگه از رقص تو هیچی نمی دونم. کجایی؟ دنبال چی می گردی؟ چرا ساکت و ساکت تر میشی؟ 


دلت نمی خواد پیدات کنم؟ 


چه رمزی رو بزنم تا از خواب بپری؟ 


اونقدر اونجایی که حس می کنم یادت رفته یه بار به هم قول دادیم همیشه همینجا بمونیم. نه یه شب. نه یه سال. همیشه. خیلی فراموشکاری.


( نوار بعدی: آهنگای اجباریِ جدید، فصل عوض شده، باید عوض شیم! ) 


توی حیاط نشسته بود. بهمن دول می کشید و به ابرا نگا می کرد. چند هزار تا عصر رو دوست دارم این طوری بگذرونم؟ نمی دونم. نمی دونم. آدما گذرا شدن. رهگذران.


ترس بچه از تغییر. در جست و جوی گم شدگی. پارانویا با نبات. لباس های سبزِ نا آروم. بنگِ درجه دو. یا سه. یا چهار!


( - یکم عرق هست، نمی زنی؟! ) 


می زنم! کله خالی ک نمی شه! باید مست شد تا این لحظه رو درک کرد. باید بپاشی از درون. منفجر شی تا این لحظه رو بفهمی. باید اشکات دست خودت نباشن. هر جا درخت ها بهت تعظیم کردن بزنی زیر گریه. زیر گریه ی شوق. که تو و دنیات با هم به دنیا اومدین.


( - دوباره بر می گردی؟ )


یادم نمی مونه اینو. یادم نمی مونه به کی گفتمش. به کی قول دادم همیشه یه جور بمونیم. شاید به خیلیا. و خودم بیشتر از همه عوض شدم. به رد ته سیگارای شبای پر از فکرم نگاه کن! خیلی دورم.. 


( - دوست داری یه زمزمه باشی؟ )


معلومه. معلومه. معلومه. اما باهام نمی سازی. ازم می ترسی. دیگه جونت کف دستت نیس. هم نترس شدی هم ترسو! چون داره دیرت می شه. دیگه که بچه نیستی. می بینی؟ 


" ایستگاه پارک ملت. "


بی رنگم می کنی؟ وقتی بین اونام. بی رنگم کن همش. نمی خوام رد بی فکریاشون روی پوستم بمونه. می خوام یه یادگاری روی تنه ی روحت جا بذارم، یه جایی، روی یه درخت کاج. گرمای پوستِ بارون رو واست جا میذارم. لطفا هیچوقت نیوفت. نباز. نترس. 


( - بچه، هر چی میگنو فراموش کن، واسه خودشون میگن. فقط خودشون. )


از زیر پل های بی مصرفِ شهر. بین اون همه خاک و خار. یکی دو روز رو زنده بودم. یا روی کوه، ساعت ۴ صبح. راس چهار. اسم آهنگش عجیب بود نه؟


( - یادته روی اون دفتر چی نوشته بودی؟ )


برگرد به من. پیدام کن. می خوام باهات یکی بشم. لطفا. لطفا. لطفا. راهی واسه ی فرار از تو وجود نداره. باید برگردی. باید پیدام کنی.


هه! می بینی هنوزم فک می کنم کنترل دارم؟ 


( - می ترسم. ) 


رمز موفقیت درختا اینه ک به بعدش فکر نمی کنن.


( - از کجا میدونی؟ ) 


چون هیچوقت شکوفه زدن رو بیخیال نمی شن. به فنا بودیم اگه یه روز تصمیم می گرفتن نباشن. بدون عطر اونا ما به چی زنده می موندیم؟


( - زمستون. تاکسی. ساز. برف. فرودگاه. )


بهم نگاه کن! داری طفره میری! داری دوباره گمم می کنی.


( - هیچوقت پیدات نکردم. )


مثل دزدایی شدیم ک همیشه یه قدم از پلیس جلوترن. خنده دار نیس؟ که باید بمیریم؟ چرا بمیریم؟ چرا؟..


( - می گفت مرگم یه توهمه. ) 


روی زمین آسفالت. توی اون کوچه. هزار بار مُردم. هزار بار لمستو حس کردم. هزار طوفانت لبامو بوسید.. 


لطفا..


من رو به یاد بیار؟!


لطفا.


به خاطر من بلند شو؟!


لطفا. 


این بازی رو، تا آخر، خوب بازی کن! 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۷ ، ۰۱:۱۵
ایمان وثوقی